پدرم روزت گرامی

۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه


نمی خواستم مطلبی برای این روز بنویسم، شاید دلیلش این بود که نمی خواستم بر اساس تصورات عمومی این روز را گرامی بدارم، اما کمی که فکر کردم گفتم هر روز روز پدر و مادرم است. پس هیچ فرقی ندارد که چه روزی را به آنها تبریک بگویم، کی برای آنها گل بخرم، و چگونه از آنها سپاس گذاری کنم.

می دانم که هرگز نمی توانم پاسخگوی آن همه از خود گذشتگی پدر و مادری باشم که تنها به امید زندگی آسوده تر برای فرزندانشان، هر سختی را به خود خریده اند. پدرم روزت گرامی باد.

اما کمی که فکر می کنم، در این روز، به تنها چیزی که می اندیشم این است که آیا همه ی پدران این مرز و بوم می توانند با شادی در فرزندان خود نگاه کنند و از شاد بودن آن ها شادی کنند یا نه!

امروز خبر خواندم، که مجلس اعلام کرده بود 14 میلیون نفر در کشور زیر خط فقر خشن هستند. نمی دانم معنی این خبر را تا کجا می توان فهمید، نمی دانم عمق این فاجعه را کجا می توانم درک کنم. در این گرما من زیر باد خنک نشسته ام و عده ای حتی از خوردن غذا هم منع شده اند. به عدالت و بی عدالتی کاری ندارم. ولی امروز را به تمام پدران این سرزمین تبریک می گویم، از طرف آن هایی که حتی نمی توانند در چشمان فرزندانشان نگاه کنند، که مبادا کودک دلبندشان، برگی برای درس خواندن، نانی برای خوردن و مسکنی برای زندگی از آنان بخواهد.

دیگر نمی توانم بنویسم، نمی توانم بخندم و شادی کودکانه را با تمام وجود حس کنم. ولی کاری جز بوسه زدن بر دستان پدرم نمی توانم بکنم تا بگویم دوستت دارم و به خاطر تمام روزهای سختت آرزوی شادی و آسایش برایت می کنم.

پدرم روزت گرامی!!!

0 نظرات:

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP