ری را 17

۱۳۸۷ فروردین ۳, شنبه


ری را، در راهم، نمی دانم چند پیچ و خم تا آواز باقی مانده است، نمی دانم چند بار این چرخ می چرخد؛ چند بار می خوابم و بر میخیزم تا بیایی، ببینمت و باز بروی.

همیشه سفر سخت بود، ساعتی آرامش و دوباره، دوباره خودت می دانی وحشت جدایی، ری را، نت های موسیقی آب بر سنگ فرش خیابان ناله ی دوریم را سر داده اند و سردابه های گنگ جاده به دنبال آرامش می گردند. ری را، دودها هم دیگر به آسمان نمی روند، نمی دانم از چه خاک را جستجو می کنند. ری را، مگر من چند بار باید خواب دوری را ببیم تا بلاخره آسمان به دیدار پروانگان بیاید. همان پروانه ای را می گویم که چندین بار از بام ما تا دورها را غسل داده بود، همانی که ... .

ری را، در راهم ولی نمی دانم تا چند پیچ دیگر در تاب زندگی باید بگذرم.

3 فروردین 1387

1 بامداد

جاده چالوس

0 نظرات:

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP