ری را 19

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

ری را، مستم، می دانی که مستم، هر روز و هر شب مستم، برای هر چیز مست نمی شوم، می دانی که آسمانی شدن به همان سختیست که گنجشکان رهگذر را در قفس پشت خانه بی پنجره به زنجیر بکشیم....

ری را، آخر مگر فاصله ما چقدر است که فکر می کنی یکدیگر را از پشت ابر ها نمی بینیم. ری را، در کنار رودخانه هایی که به دریا می ریزند دوست ندارم زاینده باشم. ری را، دوست ندارم گاوی باشم که به خون آغشته شده است. ری را، مگر می دانی که چه موسیقی مرا به اوج می برد، ری را، کلمات هم تغییر معنا داده اند، ری را، آخر در مرام ما همه چیز معنای دیگر می گیرند. ولی دوست ندارم قولم را بشکنم، ری را، تو که می دانی آدم عهد شکنی نیستم ولی آسمان و زمین هم گل را دوست دارند تا ببویندش، هرچند که آسمان را بنگرند. زندگی، تصویر تنهایی آسمان است در دریا که هر چه می بینی تناقض است بر زیبایی ولی من دوستش دارم.

ری را، مستی را دوست دارم، چون تو خماری!

3 فروردین 1387

خانه دریا، 12 شب.

0 نظرات:

  © Free Blogger Templates Columnus by Ourblogtemplates.com 2008

Back to TOP